سید شبهای ماه رمضان را در زندان سپری میکرد. او از این فرصت استفاده کرد و برای بقیه زندانیان جلسهای راه انداخت. صحبتهایش مثل همیشه رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی داشت. او دربارهی ویژگیهای حاکم اسلامی سخن میگفت و رژیم طاغوت را به طور غیرمستقیم محکوم میکرد. هرشب یکی از زندانیهایی که در جلسه آقا حضور داشت، مسئولیت پرداخت هزینهی چای و شکر را به عهده میگرفت. در آن زندان، یک ارمنی به نام «آوانسیان» هم بود. او یک بار به یکی از جلسات رمضانی نزدیک شد و از صحبتهای سید خیلی خوشش آمد. آوانسیان چند شب بعد به آقا پیشنهاد داد که مسئولیت خرج جلسهی بعدی را برعهده داشته باشد. آقا هم به او گفت: «با کمال میل!»